کد مطلب:227864
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:119
شهادت امام رضا از زبان شیدای ولایت
اباصلت هروی، عاشق و شیدای اهل بیت علیهم السلام به ویژه امام رضا علیه السلام است، تا جایی كه افتخار خدمتگزاری آن حضرت را به دست آورد و محرم اسرار آن امام همام علیه السلام گردید. اباصلت، مورد توجه امام رضا علیه السلام بود و امام او را بسیار دوست می داشتند؛ به طوری كه در بیش تر مجالس و محافل، او را همراه خود می بردند و شخصیت ایمانی او را می پروراندند. اباصلت هروی كه تا آخرین لحظه ی زندگی امام رضا علیه السلام از ایشان جدا نشد، حدیث غم انگیز شهادت آن حضرت را چنین نقل می كند:
روزی در محضر امام رضا علیه السلام بودم؛ آن حضرت فرمودند: فردا به مجلس مأمون داخل می شوم، اگر با سر پوشیده از آن جا خارج شدم،
[ صفحه 118]
دیگر با من سخنی نگو.
روز بعد آن حضرت پس از نماز صبح جامه هایشان را پوشیدند و در محراب نشستند و منتظر ماندند تا این كه غلامان مأمون آمدند؛ آنگاه كفش خود را پوشیدند، ردای مباركشان را بر دوش افكندند و به مجلس مأمون وارد شدند. من در خدمت آن حضرت بودم. چند طبق از میوه های گوناگون نزد مأمون بود، او خوشه ی انگوری را كه بعضی از دانه های آن را زهرآلود كرده بود، در دست داشت و آن دانه هایی كه زهرآلود نبود، می خورد تا متهم نشود. چون نگاهش به حضرت افتاد، مشتاقانه از جای برخاست و دست در گردن مبارك امام علیه السلام انداخت و میان دو دیده ی ایشان را بوسید و به ظاهر آنچه می توانست، اكرام و احترام نمود.
سپس ایشان را به جای خود نشاند و آن خوشه ی انگور را به امام داد و گفت: یابن رسول الله! انگوری نیكوتر از این ندیده ام.
حضرت فرمودند: شاید انگور بهشت از این نیكوتر باشد.
مأمون گفت: از این انگور تناول نما.
حضرت فرمودند: مرا از خوردن این انگور معاف دار.
مأمون خیلی اصرار كرد. حضرت سه دانه از آن انگور زهرآلود میل فرمودند، و حالشان دگرگون شد. باقی انگور را بر زمین افكندند و از مجلس برخاستند.
مأمون گفت: ای پسرعمو! كجا می روی؟
فرمودند: به آن جا كه مرا فرستادی.
[ صفحه 119]
آن حضرت غمگین و محزون، سر خود را با عبایشان پوشاندند و از خانه ی مأمون بیرون آمدند.
اباصلت در ادامه می گوید: به دستور ایشان با امام سخن نگفتم تا به خانه ی خود وارد شدند و فرمودند: در را ببند. [1] .
امام رضا علیه السلام با همین انگور زهرآلود به دیار ابد شتافتند و شربت شهادت نوشیدند.
[1] منتهي الامال، محدث قمي، ج 2، صص 344 - 343.